بودجه ۱۴۰۲ ظرفیت بالایی برای خلق تورم جدید دارد آیا محمدرضا فرزین رئیسکل بانک مرکزی میتواند آن را مهار کند؟
خبر اختصاصی سازندگی از چهار اقدام رئیسکل بانک مرکزی
۱. هشدار به قالیباف: نمایندگان مجلس نباید سیاستهای پولی تصویب کنند.
۲. انسداد چند حساب بانکی پولشویان
۳. تهدید به برکناری چهار مدیرعامل بانک که از ضوابط سود سپرده تخطی میکردهاند
۴. حذف کمیتهای که در بازار ارز مداخله میکرد
سعید خوشبین؛ خبرنگار سازندگی
مردی با قامت کشیده، ابروانی پرپشت و موهای جوگندمی که تلاش میکند مخاطب خود را قانع کند، سکان بانک مرکزی بحرانزده را دست گرفته و قول و قرار گذاشته که غول تورم را به میخ بکشد. او جانشین علی صالحآبادی شده که در زمان حضــورش، بانک مرکزی به نهادی بله قربانگو تبدیل شــده بود و خیلی از اختیاراتش از کف رفته بــود. حالا فرزبن سکان این نهاد غیرمقتدر را در دست گرفته و قول داده استقالل را به این نهاد بازگرداند.
محمدرضــا فرز ین در حالی سکان بانک مرکزی را در دست گرفته که بودجه ۱۴۰۲ ظرفیت بالایی برای خلق تورم جدید دارد.این بودجه از نظر اقتصاد سیاسی یکی از شاهکارهای دولتهای پس از انقلاب است، برای باز کردن گره از مشکلات مردم تدوین نشده و در حقیقت بودجهای برای تبلیغات بیشتر است.افزایش قابل توجه بودجه نهادهای فرهنگی و نظامی نشانمیدهد دولت و نهادهایی که بودجه را راهبری کردهاند، راهکار را در افزایش عرضه کالای عمومی و بالا بردن کیفیت و کمیت خدمات دولت ندیدهاند در مقابل تلاش کردهاند بودجه نهادهای تبلیغاتی نظیر صداوسیما را افزایــش دهند. در چنین شرایطی محمدرضا فرزین با ماموریت مهار تورم سکان بانک مرکزی را در دست گرفته و قول داده، تورم را مهار کنـد و قول گرفته که حمایت همه را پشت سر خود داشته باشد.
شباهتهای فرزین و مظاهری
به نظر میرسد حضور محمدرضا فرزین در بانک مرکزی بیشباهت به دوران حضور طهماسب مظاهری در این نهاد نیست. در دوران حضور مظاهری نیز نقدینگی با سرعت زیاد رو به ازدیاد بود و تورم پیوسته افزایش مییافت. طهماسب مظاهری که از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۵ بهعنوان معاون کل وزارت امـور اقتصادی و دارایی و از تابستان سال ۱۳۸۵ تا تابستان ۱۳۸۶ در نقش مدیرعامل بانک توســعه صادرات ایران ایفای وظیفه میکرد در سال ۱۳۸۶ به بانک مرکزی رفت اما بیشتر از یک سال نتوانست با دولت احمدینژاد همکاری کند. یکی از معروفترین سیاستهایش سه قفله کردن خزانه بانک مرکزی بود. در زمانی که او ریاست بانک مرکزی را قبول کرد، حجم نقدینگی به ۱۲۰ هزار میلیارد تومان رسیده بود. گفته میشود اگر این سیاست اجرا نمیشد،نقدینگی در آن مقطع به سطح ۳۰۰هزارمیلیارد تومان نزدیک میشد. پدیدهای که میتوانست به ابرتورم منجر شود.
محمدرضا فرزیــن نیز از بانک ملی به بانک مرکزی پا گذاشــته اســت. او برخلاف علی صالحآبادی که هیچ اصولی نداشــت برای خودش چارچوب فکری منظمی دارد، چرخه خلــق نقدینگی و تورم را میشناسد و زیر بار سیاستهای قالبی نظیر هدایت نقدینگی نمیرود. میگویند حضورش در بانکمرکزی همراه یک ماموریت ویژه است. او مامور کاهش تورم شده و از سوی دولت و نهادهای بالای سر دولت اختیار کامل دارد که تورم را مهار کند.شنیدهها حاکی از آن است که شرط حضورش را استقلال کامل گذاشته و در نشست سران قوا تاکید کرده دنبال بازگرداندن استقلال و اقتدار به بانک مرکزی است همانطور که طهماسب مظاهری هم در پی این کار بود و دستورات سیاستمداران را قبول نمیکرد. به همین دلیل از روزی که مسئولیت قبول کرده، اقدامات متعددی انجام داده است که رئیسکل قبلی جرأت نمیکرد حرفش را به زبان بیاورد.
اولین کار محمدرضا فرزین در بانک مرکزی بازگرداندن احترام به کرسی رئیسکل بوده است. علی صالحآبادی در مدت زمانی که سکان بانک مرکزی را در دست داشت در نشستهای مختلف صندلی رئیسکل را به دیگران تعارف میکرد.از جمله نشستهای که غلامرضا مصباحیمقدم حضور داشت به او تعارف میزد که در جایگاه رئیسکل بنشیند. البته این کار ادب و احتــرام آقای صالحآبادی را نشـان میداد اما مگر بانک مرکزی جای این تعارفهاست؟
برخلاف او محمدرضـا فرزین در نشست سران قوا به محمدباقر قالیباف گلایه کرده که نمایندگان مجلس نباید سیاست پولی تصویب کنند و نباید به حیطه وظایف و ماموریتهای بانک مرکزی وارد شوند.فرزین همچنین با مسدود کردن چند حساب بانکی، برای پولشویان هم خطونشان کشیده همچنین چهار مدیرعامل بانک را تهدید به برکناری کرده است. بانکهایی که جنگ قیمتی راه انداختهاند و نرخ سود بیقاعده پرداخت میکنند.
رئیسکل جدید بانکمرکزی همچنین چند شعبه متخلف را تعطیل کرده و رسماً هشدار داده است که در سه قفلهکردن بانکهای متخلف اهل تعارف و مدارا نیست. البته به تجربه دریافتهایم؛ فردی که بهعنوان رئیس بانک مرکزی برگزیده میشود به هیچ عنوان استقلال ندارد و چارهای ندارد جز اینکه مطیع و فرمانبردار سیاستهای دولت و وزرا باشد. در نتیجه انتظار اینکه بانک مرکزی بتواند در سیاستها اقتصادی کشور حتی بخش پولی تاثیرگذار باشد، بیهوده است. افرادی که بهعنوان رئیسکل بانکمرکزی انتخاب میشوند در نهایت تاثیر چندانی در اقتصاد کشور ندارند. با این حال محمدرضا فرزین مزایایی نسبت به رئیس بانک مرکزی پیشین دارد. ابتدا اینکه رئیسکل جدید اقتصاد خوانده و این مزیتی است که نسبت به علی صالحآبادی دارد.
همچنین فرزین دستکم در دو بانک تجاری فعالیت داشته اســت. بنابراین از این دو زاویه رئیس فعلی نسبت به رئیس پیشـین مزیت دارد و میشود انتظار داشت که از صالحآبادی بهتر عمل کند. البته در زمینه بحث تـورم و در مورد بحث نرخ ارز شخصاً چشمانداز متفاوتی را نسبت به گذشته نمیبینم. به این دلیل که دست رئیسکل بانک مرکزی باز نیست. اگر قرار اسـت اتفاقی بیفتد این اتفاق در افق کلی و در سطح کلان سیاستهای کشور باید محقق شود. هر دو برآیند مجموعه سیاســتهای اقتصادی و حتی غیراقتصادی کشور است. طبعاً تمام سیاستهایی که باید در حوزه بانک مرکزی اعمال شود در اختیار رئیس بانک مرکزی ایران نیست. به عبارت دیگر اینکه انتظار داشته باشیم در فضای کنونی حکمرانی در کشور رئیس بانک مرکزی بتواند نرخ ارز را کنترل و تورم را مهار کند،انتظار بجایی نیست. چنین تحولی در توان هیچیک از روسای بانک مرکزی که در ایران منصوب میشوند، نیست.
اگر به لحاظ حکمرانی بخواهیم اقدامات رئیس بانک مرکزی را بررسیکنیم باید بگوییم که رئیسکل نباید در حوزههای غیرتخصصی خود دخالت کند و صرفاً باید کار حرفهای و تخصصی خود را انجام دهد ولی به هر حال در ایران بانک مرکزی از استقلال لازم در هیچ زمینهای برخوردار نیست،در این زمینه هم بانک مرکزی نمیتواند از خود رفع مسئولیت کند. متاسفانه ما این مشکل را نه تنها در حوزه بانک مرکزی بلکـه در سایر حوزهها هم داریم. به این ترتیب افرادی که وظیفه تصمیمگیری در حوزههای تخصصی را دارند، گاهی اوقات مجبور به اخذ تصمیمات درست اصولی نیستند و اساساً پایه بسیاری از مشکلات در کشور به این دلیل است که انتظاراتی فراتر از حوزه فنی و تخصصی از بعضی مسئولان میرود.
تا اینجا محمدرضا فرزین رئیسکلی مقتدر نشـان داده اما آیا این اقتدار همچنان تداوم خواهد داشت؟ درچهار دهه گذشــته، دو دسته رئیسکل بانک مرکزی داشتهایم؛دسته اول اقتدار و استقلال بانک مرکزی را به حداکثر رساندند، دسته دوم بیشتر رفیق راه سیاسیون بودند و مدیران حرف گوش کنی به حسـاب میآمدند. جز مرحوم محسن نوربخش که مستقلترین و با سیاستترین رئیسکل بانکمرکزی پس از انقلاب بوده اغلب رؤسای کل بانک مرکزی مستقل مقتدر نبودهاند.
اقتصاددانان معتقدند، بانک مرکزی بعد از مرحوم نوربخش در مسیر نزولی قرار گرفته است.اگر به کیفیت روسای بانک مرکزی در سالهای متوالی نگاه کنیم، متوجه میشویم که کیفیت روسای بانک مرکزی نیز در مســیر نزولی قرار داشته و به تناسب آن هم از توان و قدرت بانــک مرکزی برای تاثیرگذاری در سیاستها کاسته شده است.
ابراهیم شیبانی که چند سالی سکان بانک مرکزی را در دســت داشت، شاعر و مداح مذهبی بود و در دنیای ذهنی خاصی سیر میکرد. طهماسب مظاهری جنگــی بود و برای بانک مرکزی جنگید اما بیش از یک سال دوام نیاورد.محمود بهمنی اصلا رئیسکل مقتدری نبود اما بیوقفه تلاش کرد تا منابع مورد نیاز کشور را تأمین کند. ولیالله سیف برای تعطیل کردن موسسات مالی و اعتباری غیرمجاز تلاش زیادیکرد که مهم و مثبت بود. عبدالناصر همتی هم سعی کرد این نهاد را مستقل و به دور از نفوذ سیاستمداران نگه دارد. اکبر کمیجانی که اقتصاددان خوبی بود اما مدیر خوبی نبود صالحآبادی که بدونشک بدترین رئیسکل بانک مرکزی تاریخ این نهاد بود.
به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که مجید قاسـمی، محمدحسین عادلی، ابراهیم شــیبانی، محمود بهمنی، اکبر کمیجانی و علی صالحآبادی بیشتر حرف گوشکن بودند تا رئیسکل بانک مرکزی که البته صالحآبادی به مراتب از همه بدتر بــود اما افرادی نظیر طهماســب مظاهری،ولیالله سیف و عبدالناصر همتی تا حد زیادی اقتدار،استقلال رای را به بانک مرکزی بازگرداندند. البته هر سه در زمان حضور در بانک مرکزی با رئیس دولت به مشکل خوردند. در این میان، داســتان طهماسب مظاهری از همه معروفتر است و به نظر میرسد فرزین نیز چنین سرنوشتی پیدا کند.همین که فرزین با اقتدار مقابل نهادهای غیرمرتبط ایستاده و از جمله کمیتهای که در بازار ارز مداخله میکرده را از رســمیت انداخته است، نشان از عزم جدی او بــرای بازگرداندن اقتدار بانک مرکزی دارد و اقتـدار این نهاد از آن جهت اهمیت دارد که میتواند به خواست سیاستمداران نه بگوید.نه گفتن در برابر تصمیمهای سیاسی، چاپ پول، خلق نقدینگی،پولشویی و .... آیا فرزین میتواند نه گفتن را در بانک مرکزی نهادینه کند؟
دیدگاه خود را بنویسید