عکس جلد و مقاله اصلی شماره جدیدش را به «حرافها» و انتقاد از آنها اختصاص داده است
دن لیونز؛ روزنامهنگار
دنیا پر از گزافهگویان و آدمهای حراف اســت. شما همیشه با آنها برخورد میکنید. آنها بلای اداره هستند که هر دوشنبه را نابود و ویران میکنند با کارها عادی و معمولی که آخر هفته انجام دادند. افراد متکبری که مدام حرف همکاران را در جلسهها قطع میکنند. یا آنکه مدیرعاملی که توییت بیملاحظه کار دستش میدهد و باعثمیشود به کلاهبرداری متهم شود. فرد حراف میتواند شاهزاده بریتانیایی باشد که بیوقفه از مطبوعات برای انتشار حرفهایش استفاده کند و مدام خود را در معرض انتقاد مطبوعات قرار دهد. صادقانه بگویم، بیشتر ما چنین هستیم. ما در دنیایی زندگی میکنیم که نهتنها صحبت کردن را تشویق میکند بلکه عملاً آن را میطلبد. جایی که موفقیت با میزان جلب توجه اندازهگیری میشــود: یک میلیون فالوور توییتر به دست آوریم، اینفلوئنسر اینستاگرام شــویم، یا آنکه ویدیوی وایرال بسازیم. یا سخنرانی در تِد (TED) ارائه دهیم. ما در یوتیوب، رسـانههای اجتماعی، برنامههای چت و سرویسهای پخش غرق شدهایم.
آیا میدانستید سازندگان بیش از دو میلیون پادکست تاکنون بیش از ۴۸ میلیون قسمت تولید کردهاند؟ یا اینکه بیش از ۳۰۰۰ رویداد تد در هر سال توسط ۲۰ نفر برگزار میشود؟یا اینکه آمریکاییها سالانه بیش از یک میلیارد جلسه برگزار میکنند اما فکر میکنند که نیمی از آنها اتلاف وقت کامل است؟ما بهخاطر توییت کردن توییت میکنیم و به خاطر حرف زدن صحبت میکنیم. با این حال بسیاری از قدرتمندترین و موفقترین افراد دقیقاً برعکس عمل میکنند. آنها به جای جلب توجه از کانون توجهات دوری میکنند. وقت صحبت،مراقباند چـه میگویند. تیم کوک- مدیرعامـل اپل- با مکثهای طولانی صحبت میکند. در حالی که جو بایدن برای چهار دهه، پادشاه گافها بود؛ اما از سال ۲۰۲۰ متوجه شد باید کوتاه و مختصر حرف بزند. قبل صحبت کردن مکث کند. حالا او رئیسجمهور است. آلبرت اینشتین، فردی درونگرا بود که تنهایی را گرامی میداشت. روث بادر گینزبورگ- قاضی دستیار در دیوان عالی ایالات متحده آمریکا-کلمهها را چنان با دقت انتخاب کرد و آنقدر مکثهای طولانی کرد که کارمندانش عادتی را ایجاد کردند که آنرا قانون دو میسیسیپی مینامند: آنچه را که میگویید، تمام کنید سپس یک میسیسیپی... دو میسیسیپی را قبل صحبت دوباره بشمارید. او... خیلی ... عمیق ... در مورد چگونگی پاسخ دادن فکر میکرد. بسیاری از ما به دادگاه عالی منصوب نمیشویم یا میلیاردرهای فناوری نمیشـویم اما میتوانیم در نبردهای روزمره خود پیروز شویم. خرید ماشین یا خانه جدید؟پیشرفت در محیط کار؟ تلاش برای به دست آوردن دوستان و تاثیرگذاری بر مردم؟ مساله فقط این نیســت که من زیاد حرف میزنم. مساله اساسی عدم مقاومتم در بیان مطالب نامناسب است و نمیتوانم نظراتم را برای خودم نگه دارم. یک بار شغلم را به دلیل سخن گفتن بیش از حد از دسـت دادم. بدتـر از آن، عدم کنترل گفتوگو منجر بهجدایی از همسرم شد، تقریبا به قیمت ازدواجم تمام شد. در پی آن بودم که چگونه زیاد ســخن گفتن در بخشهای مختلف زندگیام مداخله میکند. این بررسی مرا به جستوجو برای یافتن پاسخ دو سوال فرستاد: چرا برخی افراد از روی اجبار صحبت میکنند؟ چگونه میتوان آن را رفع کرد؟ در اوایل کار، متوجه شدم که یک کلمه برای مشــکلم وجود دارد: اعتیاد به صحبت کردن،اصطلاحی که محققان مطالعات ارتباطی برای توصیف نوعی از صحبت کردن افراطی ابداع کردند. آنها برای شناسایی افرادی که از این عارضه رنج میبرند، یک پرسشنامه خود امتیازدهی ایجاد کردند. من در آن پرسشنامه(تالکاهولیک) ۵۰ امتیاز گرفتم؛ بالاترین امتیاز ممکن. همسرم ساشا همان ۵۰ امتیاز را به منداد و احتمالاً آرزو میکرد کاش میتوانست نمره بیشتری به من بدهد. به گفته ویرجینیا پی ریچموند و جیمز سی مک کراسکی، محققان دانشگاه ویرجینیای غربی مجریان و توسعهدهندگان آزمایش در سال ۱۹۹۳ این میزان حرافی را نگرانکننده توصیف میکنند. آنها میل افراطی به صحبتکردن را اعتیاد توصیف کردند و گفتند این موضوع میتواند منجر به مشکلات شخصی و حرفهای شود.
جستوجو مرا به مایکل بیتی رساند او از ۲۰سال پیش در حوزه زیستشناســی اجتماعی فعالیــت میکند و ارتباطات را بهعنوان یکپدیده بیولوژیکی مورد مطالعه و بررسی قرار داده است. او جای تدریس در دپارتمان ارتباطات دانشگاه با دانشمندان علوم اعصاب همکاری کرد؛ به شرکتکنندگان در مطالعه دســتگاهی داد تا هنگام حرف زدن امواج مغزی آنها را اندازهگیری کنند. بسیاری از محققان ارتباطات فکر میکردند او اشــتباه میکند اما بیتی مطمئن بود، درست میگوید. بیتی و همکارانش سـال ۲۰۱۰ دریافتند، پرحرفی با عدم تعادل امواج مغزی مرتبط است. به طور خاص این در مورد تعادل بین فعالیت نورون در لوب چپ و راست در ناحیه قدامی قشر پیش پیشانی است. حالت ایدهآل لوب چپ و راست باید تقریباً به همان میزان فعالیت عصبی داشــته باشـند که فرد در حال استراحت است. اگر عدم تقارن وجود داشته باشد و سمت چپ فعالتر از سمت راست باشد احتمالا خجالتی خواهید بود. اگر سمت راسـت فعالتر باشد احتمالاً پرحرف هستید.
هر چه عدم تعادل بیشتر باشد، امکان اینکه در طیف حرافی قرار گیرد هم بیشتر خواهد بود. همچنین عدم تعادل مغزی مورد مطالعه بیتی و همکاران با پرخاشگری و توانایی فرد برای ارزیابی و گسترش یک برنامــه و پیامدهای آن مطابقت دارد. فقــدان کنترل تکانه غالب همان عاملی که ممکن است بســتن زیپ دهان را بسیار سخت کند، اغلب در محل کار خود را نشان میدهد.
بیتی، ریچموند و مک کراسـکی به این نتیجه رسیدند؛ یک معتاد به حرف نمیتواند بهسادگی ترک کند. شـما نمیتوانید بهسادگی نورونهای خود را به حالت تعادل برگردانید. برای بسیاری از ما،صحبت کردن مانند نفس کشیدن است. شما به آن فکر نمی کنید؛ فقط آن را انجام میدهید اما وقتی به نحوه صحبت کردن خود توجه میکنید؛ فرد خود را مجبور میکند نســبت به روالی معمول و ناخودآگاه حرافی، اشراف و آگاهی پیدا کند.
دیدگاه خود را بنویسید