شاهد همبستگیهای اجتماعی قوی هستیم؛ اگر آنها را به رسمیت بشناسیم از افول سرمایه اجتماعی صحبت نمیکنیم
گروه راهبرد: ناآرامیها پایان یافته است؛ صحبتهایی درباره کاهش سـرمایه و همبستگی اجتماعی بالا گرفته است؛ از تریبونهای رسمی تا فضای مجازی، از مقامهای مسئول تا شــهروندان به ادبیات مختلف، از عدم همبســتگی و کاستی سـرمایه اجتماعی ایران در ماههای رفته سخن میگویند؛اما آیا با افول همبستگی اجتماعی در ایران روبهرو هستیم یا خیـر؟ روایتهای دیگری از همبستگی اجتماعی در ایران هم در دسترس است. در نشست نقد و بررسی کتاب، چه شد؟ داستان افول اجتماع در ایران نوشته محسن گودرزی، عبدالمحمد کاظمیپور که دوشــنبه، سوم بهمن ماه در شهر کتاب تجریش برگزار شد؛ محمد فاضلی و حسین سراجزاده و شــیرین احمدنیا به طرح دیدگاههایشان درباره همبستگی اجتماعی پرداختند. متن زیر نســخه منقح و تصحیح شــده گفتار شیرین احمدنیاست. این پژوهشــگر بر به رسمیت شناختن مصادیق متعدد و پرطنین همبستگی اجتماعی تاکید میکند و میگوید: شــاهد طنینانداز شدن همبستگیهای اجتماعی قوی هســتیم؛ اگر جوری دیگر نگاه کنیم و همبستگیها را به رسمیت بشناسیم، صحبت از افول سرمایه اجتماعی نمیکنیم.
شیرین احمدنیا؛ جامعهشناس
رابرت پاتنا از ســالهای دهه 60 به بعد درباره افول جامعه آمریکایی صحبت کرده اسـت. او شاخصهایی برای ارزیابی میزان سـرمایه اجتماعی برشمرده است از آن جمله خواندن روزنامه، گسـترش فعالیت داوطلبانه، پیگیری مسائلروز،عضویت در انجمنها و صنفها و... همچنین عنوان شده است، افزایش سرمایه اجتماعی در شرایط جنگ و انقلاب بیشتر میشود. همچنین تبعیض میان شهروندان، نادیدهگرفتن حقوق اقلیتها هم به کاهش سرمایه اجتماعی دامن میزند. دادههای کتاب، چه شد؟ داستان افول اجتماع در ایــران مبتنی بر پیمایشهای ملی قبل و بعد انقلاب اســت؛ سعی میکند، تصویری از وضعیت کنونی جامعه ایران به دست دهد و روند سـرمایه اجتماعی ایران را شناسایی و تبیین کند.
پژوهش نویسندگان دلالت بر افول سرمایه اجتماعی ایران دارد و بسیاری از دادههای ارائه شده در کتاب هم در تایید این فرض قرار گرفته است. اما آیا واقعاً با افول همبستگی اجتماعی در ایران روبهرو هستیم یا خیر؟
وقتی از منظری دیگر همین دادهها موجود واقعیتها درباره ســرمایه اجتماعی را بررسی می کنیم؛ میبینیم شواهد و واقعیتها فهم و درکی دیگر را رقم میزند. برای تحقق این فهم لازماست از صرف دادههای کمی و اعداد و ارقام به تحلیلهای کیفی،توصیفی و تفسیری گذر کنیم. لازم است پیش از هر بررسـی تعریفی از این مفهوم به دست داده شود؛ ســرمایه اجتماعی منابع و امکانهای نهفته در بطن شـبکههای روابط اجتماعی و جمعی است. نوعی دارایی است که از روابط بینافردی حاصل میشـود؛ به موازات گســترش فردگرایی و فردمحوری چنین سرمایهای کاهش پیدا میکند. اجمالاً شاخصههای افزایش کاهش سرمایه اجتماعی را تبیین کردم؛نکته مهم این است که کارکرد اثرگذاری هر یک از این شاخصهای تقویت همبستگی و سرمایه اجتماعی از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت است؛مثلاً عضویت در انجمن در ایران به کیفیتی کار میکند که آشــکار و نهان با جامعه دیگر فـرق میکند، یک اقدام و فعالیت یکسان در دو جامعه متفاوت،تفسیرها، نتایج متفاوتی را در پـی دارد؛ همینطور در مواجهه با آمار و اعداد باید محتاط بود و نمیتوان همه مالک و معیار ارزیابیهای اجتماعی را بر گرده اعداد و آمار سوار کرد. خاصه اینکه نقش نهادها،عملکردها فردی، دست بردن در دادههای کمی اعـم از آمارها و اعداد را هم باید در پژوهشهای کمی لحاظ کرد. در پیمایشهای ملی عناصر متعددی از همبســتگی و سرمایه اجتماعی مورد توجه و بررسی کمی و آماری قرار گرفته اســت؛ مثلاً در مبحث اعتماد عنوان میشـود که آدمها مانند چند دهه پیش دیگــر به هم اعتماد ندارند یا آنکه سـخت اعتماد میکنند. یا اینکه با گزارشهایی از افزایش دروغ روبهرو میشویم. اینکه چرا دروغ میگوییم و کدام بخش از مردم بیشتر دروغ میگویند؟ مفاهیم متعدد دیگر هم میتوان برشمرد و منظور آن است که درباره بسیاری موضوعها که بر سـر آن تفاهم وجود دارد اما الزاماً همه جا بر سر همین دادهها و اطلاعات مورد قبول عموم، دربارهاش یکسـان تامل نمیکنیم و از موقعیتی به موقعیت دیگر فرق دارد. کوتاه سخن آنکه گاهی وقتها آمارها و دادههای کمی در فهم عمیق و چندجانبه جامعه ما را دچار اشتباه و خطا کند. زیرا از سویی دادههای کمی و آمارها ممکن است دستکاری شده باشد، سویی دیگر نمیتوان همه ارزیابیها اجتماعی در زیر چتر دادههای کمی سازماندهی و صورتبندی کرد. بدیهی است که داوریهای اخلاقی و نگرش فرد تابعی از درک و فهم افراد از شــرایط است؛ مثلاً اگر فردی درکش آن باشد مدیر فرد بالادستش صلاحیت علمی و اخلاقیمدیریت و آن جایگاه شغلی را ندارد، خواهوناخواه دست به نافرمانی میزند یا آنکه مشروعیت آن فرد را به چالش میکشد. ممکن است نتایج پیمایشها دلالت بر آن داشته باشــد که دروغ، بیاعتمادی و... افزایش یافته باشد اما وقتی انگیزهها و منظرهای آدمها را بررســی میکنیم و مکانیسیمهای تحلیلی دیگری بر دادهها اعمال میشود، فهمی دیگر رقم میخورد. مثلاً ما در فارسی اصطلاح دهنکجی داریم. با ارزیابی نگرشهای افراد درباره موضوعهایی مانند پنهانکاری، دروغ، نافرمانی و... متوجه میشویم، گویی فرد تلاش دارد دهنکجیاش به وضع موجود را نشان دهد. با رصد و تشخیص دهنکجی نسبت به وضع موجود میبینیم جامعه همبســتگی بالایی دارد؛ عملابه میانجی همین تقابل و دهنکجــی افراد به وضع موجود و سیستم، میگردند همدیگر را پیدا میکنند، رویهها مشترکی را اتخاذ میکنند و در جبهه مشترکی قرار میگیرند.
این یکی از دهها مصادیق رویتپذیر همبستگی است. مثال دیگر موضوع مهاجرت است؛ دیدگاههای افزایش شمار مهاجرت ایرانیان را نشان از تزلزل همبستگی اجتماعی توصیف میکنند؛ اما پرســش آن اسـت چند نفر از ایرانیان مهاجر واقعاً از ایران کنده و جدا شـدند؟ خیلی از آنها واقعا دلشان ایران است. به بچههایشان زبان فارسی میآموزند و دنبال راهحلهایی و امکانهایی برای کمک به ایران هستند. از سوییعنوان میشود، فعالیتها و خدمات داوطلبانه در نسل جوان رو به کاستی و سستی گذاشته است یا آنکه ادعا شـده است، افراد کارها و فعالیتهای داوطلبانه را برای رزومهسازی انجام میدهند و گفته شده است، جوانها از این فعالیتهای داوطلبانه هم بهنحوی دنبال انتفاع و مقاصد شخصی هستند در حالی که واقعیتهای دیگری علاوهبر این آمار و تبیینها هم هســت از آن جمله میتوان به فعالیتهای داوطلبانه جوانهای جمعیت امام علی(ع) اشــاره کرد. همچنین افزایش شکاف طبقاتی، دیگر متغیر موثر بر کاهش ســرمایه اجتماعی عنوان شــده اســت اما بارها شاهد بودیم چطور در موقعیتهای بحران، بلایایی طبیعی و رویدادهای اجتماعــی، بخشهای مختلف کشــور از شــمال، جنوب، شــرق و غرب اعم از فقیر و غنی به کمک حمایت از هم برخاستند اصطلاحاً عرق ملیشان جوشید و به حمایت از یکدیگر پرداختند.در نمونه دیگر بارهاشاهد بودیم نسلجوان متولد دهه ۷۰ و ۸۰ متهم به بیخیالی و عدم مسئولیتپذیری میشوند. از این گروه نســل جوان بهعنوان افراد فاقد آرمان یاد میشد و میشود. حتی داوری دهه هفتادیها درباره بـرادر و خواهرهای کوچکتر متولد دهه 80 همین بود،میگفتند در عوالم دیگری سیر میکنند؛ اما حالا شاهدیم بسیاری از همین نسل جوان دهه هشتادی و هفتادی سردمدار تحولات اجتماعی اســت. بنابراین شــاهد طنینانداز شدن همبستگیهای اجتماعی قوی هستیم؛ اگر آنها را به رسمیت بشناسیم از افول سرمایه اجتماعی صحبت نمیکنیم.
دیدگاه خود را بنویسید