در فقدان تشکل‌های سیاسی فراگیر، سلبریتی‌ها بازیگردان مطالبه‌های مردم می‌شوند

علیرضا شریفی‌یزدی؛ روانشناس اجتماعی

به‌طور کلی و از نظر علــوم اجتماعی، توده مردم گروه مرجع دارند. گروه مرجع یعنی افرادی که اکثریت جامعه از جنبه‌های مختلف سعی می‌کنند، زندگی خود را با آنها منطبق کنند؛ بــرای نمونه یک ورزشکار یا یک هنرمند بازیگر سینما یا هر فرد دیگری که در جامعه شهرتی دارد، شیوه لباس پوشیدن، آرایش کردن، شیوه کوتاه کردن مو، ماشینی که سوار می‌شود، شیوه تتو کردن که این روزها باب شده،به‌طور کلی شیوه انتخاب زندگی و سبک زندگی آنها همه الگو شده و در حقیقت مرجعی به‌شمار می‌روند برای تقلید دیگران. به این گروه در اصطلاح جامعه‌شناسی گروه مرجع گفته می‌شود. گروه مرجع، چه ما دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم در فکر، ذهن و شیوه زندگی هوادارانش و حتی دیگران نقش‌آفرین و اثرگذار است. جنبه مثبت موضوع این است که اگر از این ویژگی به شکل درستی بهره گرفته شود، می‌توانیم هدف‌ها خوب و درست اجتماعی را از کانال اینها به جامعه منتقل کنیم و جنبه منفی آن این است که وقتی ســلبریتی‌ها رفتار اشـتباهی می‌کنند، توده مردم به دنبال آنها دچار رفتارهای اشتباه خواهند شد. اگر حکومتی به‌طور کلی در هر جامعه‌ای از سلبریتی‌ها در موقع خودش برای رسیدن به هدف‌هایی که در همه جای دنیا باب است، بهره گیرد، در حقیقت سلبریتی را نه در جهت تخصص یا هنری که دارد بلکه در جهت استفاده از آنها برای رسیدن به هدف‌هایی که حکومت به دنبال آن است، تقویت می‌کند. در انتخابات ایران در دوره‌های مختلف بارها شاهد این قضیه بوده‌ایم.برای نمونه در انتخابات ۱۳۷۶ که رقابت اصلی میان آقای خاتمی و آقای ناطق نوری بود هر دو به شــکلی بی‌سابقه از ســلبریتی‌ها استفاده کردند. ۸ ســال بعد یعنی انتخابات ۱۳۸۴ که رقابت میان مرحوم آقای هاشمی‌رفسـنجانی و محمود احمدی‌نژاد بود دوباره این وضعیت را شاهد بودیم. در سال ۱۳۸۸ باز این بهره‌گیری تکرار شد و حتی چهره‌ای مانند مهدی کروبی از ساســی‌مانکن استفاده کرد. این روند در انتخابات ادوار اخیر هــم به‌صورت معناداری ادامه یافته است. بنابراین باید گفت وقتی حکومت‌ها و دولت‌ها از ســلبریتی‌ها در بزنگاه‌های انتخاباتی با هدف سیاســی اســتفاده می‌کنند طبیعتاً این مجوز را مستقیم یا غیرمستقیم صادر میکنند که سلبریتی می‌تواند جدا از تخصص خود، در حوزه‌های دیگر مانند امور سیاسی و اجتماعی هم مداخله کند.

در ایــران این رویه برای افزایش وزن سیاسی نامزدها در انتخابات رایج شده؛از طرفی وقتی در جامعه احزاب و تشکل‌های صنفی قوی نداریم ممکن است کانال‌های دیگری این خلأ را پر کنند، یکی از آن کانال‌ها سلبریتی‌ها هستند در حقیقت آنها کار حزب را انجام می‌دهند.

کسانی می‌گویند که می‌توان تاثیرگذاری اجتماعی سلبریتی‌ها را ضابطه‌مند کرد یا تحت مدیریت درآورد اما لزوماً راه مستقیم ضابطه‌مند کردن تاثیرگذاری اجتماعی سلبریتی‌ها این نیســت که قانون برای آن گذاشــته شــود چون مردم براساس خواسته دلشان نسبت به ســلبریتی حرکت می‌کنند اما اگر بخواهیم تاثیرگذاری را ضابطه‌مند کنیم، حداقل در امور سیاسی تاثیر مخرب نداشته باشند به‌طور غیرمستقیم بهترین راه این است که اجازه داده شود، احزاب واقعی شـکل بگیرند. در ایران احزاب کارآمد تاثیرگذار که بتوانند قاطبه مردم را به‌گونهای در جهت خواسته‌ها حاکمیت سازماندهی کنند، وجود ندارد. در نتیجه این خلأ وجود دارد. بنابراین اگر بخواهیم آن تاثیرگذاری اجتماعی سلبریتی‌ها را مدیریت کنیم باید اجازه داده شود، سازمان‌ها و تشــکل‌های صنفی و حتی سیاسی شکل بگیرد و نگاه امنیتــی خــود را از روی آنها برداریم و یک نــگاه بازتر به آنها داشــته باشیم. در کشــورهای پیشروتر در ارتباطات هیچ‌فردی سلبریتی را به مفهومی که مــا در ذهن داریم مدیریــت نمی‌کند بلکه تعامل صورت می‌گیرد. بحث این است که سـلبریتی‌ها در آن کشورها حداقل در حوزه سیاسی به اندازه‌ای که در کشورهای جهان سوم اثرگذارند تاثیرگذاری ندارند زیرا در آن کشورها احزاب شناخته شده، شناسنامه‌دار فعال وجود دارد و در نتیجه دیگر جای زیادی برای سلبریتی در این حوزه‌ها باقی نمی‌ماند.