در باب مهاجرت و هدررفت سرمایههای ایران
امیر اقتناعی؛ عضو شورای مرکزی و معاون اجرایی و هماهنگی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران
در ایران قرن پانزدهم خورشیدی، شاید کمتر شخصی در میان اشخاص طبقات متوسط و بالا را بتوان پیدا کرد که در میان خانواده و اطرافیان خود، کسی را در خارج از کشور یا در آستانه رفتن از کشور نداشته باشد. سوای از غمگینی ناشی از هجرت هر عزیزی، نگاه کردن به شاخصهای ارائه شده از سوی مراکز معتبر پیرامون مهاجرت ایرانیان و هزینههای تحمیل شده بر کشور در چند ساله اخیر، بیتردید دل هر ایراندوستی را به درد خواهد آورد.
هر چند فرهنگ مهاجرت در ایران از اواسط دهه ۸۰ رو به گسترش نهاد، اما در سالیان اخیر، به موازات بسط ناامیدی در بین جوانان و به تبع آن، ناتوانی از ترسیم چشماندازی مناسب برای آنان، بهگونه کاملاً چشمگیری، فزونی یافته است. تا حدی که امروزه دامنه آن، فرزندان برخی از مسئولان کشور را نیز فرا گرفته است.
تاسفبارتر آنکه شاهدیم؛ در میان نوجوانان نیز میل به رفتن صرف -فارغ از برنامه یا هدفی مشخص در ورای این رفتن- روزبهروز در حال گسترش بوده و علیالظاهر تدبیری هم رویت نمیشود که نشاندهنده ارادهای باشد در جهت تغییر این حجم گسترده از تمایل به هجرت از سوی جوانان و نوجوانان ایران!
وقتی به خواستهها و علائق دانشآموزان و دانشجویان از یکسو و برنامهها و رویکردهای متولیان حوزههای مرتبط با آنها -اعم از وزارت آموزشوپرورش، وزارت علوم، وزارت ورزشوجوانان، وزارت ارشاد و ...- از دیگرسو مینگریم، گویی با کسانی در دو طرف این ماجرا مواجهیم که در دو دنیای متفاوت از هم زیست میکنند. چرا که انگار هر یک به راه خود میروند و کار خود میکنند.
آدمی از این میزان انفعال مسئولین امر در حیرت میماند که چگونه میتوان این حجم از دست رفتن منابع انسانی و مادی را به نظاره نشست و نسبت به آن بیتفاوت ماند و حتی لحظهای هم در باب برنامهها و راهبردهای شکست خورده پیشین به تامل و چارهجویی ننشست و بهعکس؛ اصرار هم ورزید! که اگر قرار بر افاقه آن نسخهها میبود، قطعاً نباید دامنه اعتراضات و نارضایتیهای اجتماعی تا دانشگاهها -و آن هم تا حد محافظهکارترین قشر آنها(اساتید)- و حتی مدارس تسری مییافت! تو گویی ارادههایی همت گماردهاند به صدارت بر ایرانی تهی از سودمندان. خواه با هر کیفیتی از حکمرانی در توسعه سرزمین و رفاه مردمان. جالبتر اینجاست که هر از گاهی از میان آن ارادهها، دولتمردان و مجلسنشینانی ظهور میکنند که با دستاویز قراردادان خطر پیرسالی جمعیت کشور، سعی دارند تا با تمسک به راهکارهایی چون اعطای هدایا و تشویقهای مادی و مقطعی، بر بحران عدم تمایل نسلهای جدید به ازدواج یا فرزندآوری فائق آیند و از این طریق به دنبال جایگزینی جمعیت جدید بهجای جمعیت مهاجر یا در آستانه مهاجرتند!!!
یاللعجب! در کجای جهان پیشرفته و براساس کدام الگوی کشورداری، این میزان از هدررفت سرمایه را به نظاره مینشینند و فارغ از توجه به مقدار هزینههایی که از بدو تولد تا رسیدن به سنین جوانی از سوی دولتها برای افراد میشود، درست در هنگامه بهره بردن جامعه از خدمات افراد و تولید ارزش از سوی آنان، آن سرمایهها را با سوءتدبیر مدیران و برنامهریزان، روانه دیگر کشورها مینمایند؟!
شاید کمتر کشوری را بتوان سراغ گرفت که توانسته باشد در طی سالیان اخیر -به اندازه و کیفیت ما- سرمایه انسانی و مادی مستعد برای کشورهایی فراهم آورد که بنابر نظم بینالملل، در تعارض سیاسی و اقتصادی با نظام سیاسی ایران میباشند. چنانچه لااقل از این منظر هم به موضوع نگریسته شود، باید پذیرفت که یکی از ابتداییترین راههای محقق شدن ایران توسعه یافته و سربلند -و حتی به تعبیر دولت سیزدهم؛ ایران قوی- دست کشیدن از شعارگرایی و در مقابل، تمرکز بر اراده و اقدام جدی متولیان امور برای تحقق خواستههای نسل جدید و حل مسائل ناظر به زندگی حال و آینده آنها خواهد بود. لذا؛ بررسی نگاه نسلهای جدید از شرایط پیرامون خود و فهم رویکرد آنان نسبت به آیندهشان، از اهمّ موضوعاتی است که سیاستگذاران و دلسوزان این سرزمین، ناگزیر از تن دادن بدان میباشند.
دیدگاه خود را بنویسید