خاطره‌ای از آیت‌الله هاشمی در اولین روزهای پیروزی انقلاب

محسن هاشمی؛ رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران

در سالروز پیروزی انقلاب و دهه فجر هستیم. روزهایی که با ورود امام خمینی به وطن آغاز می‌شود و به پیروزی انقلاب منجر می‌شود. ایامی که یادآور بهار آزادی و روزهایی است که حال ملت خوب بود و شاید امروز که حال عمومی جامعه خوب نیســت، بتوان با مرور آن روزها به احساس همدلی و صمیمیت جامعه‌ای پرامید و با نشــاط نزدیک شــد. در آذر ماه سال ۱۳۵۷ بود که آیت‌الله هاشمی‌رفســنجانی، پس از تحمل سه سال زندان که آخرین دوره زندان و شکنجه ایشان در رژیم گذشته بود،از زندان آزاد شدند،بلافاصله فعالیت مبارزاتی و سازماندهی نیروهای انقلابی را آغاز کردند، این سازماندهی با ابلاغ حکم عضویت‌ ایشان در شورای انقلاب به همراه شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر و مرحوم موسوی‌اردبیلی جدی‌تر شد و پس از چند بار تاخیر در ســفر امام، سرانجام در صبح دوازدهم بهمن،پرواز پاریس در مهرآباد فرود آمد. من در آن زمان نوجوانی ۱۷ ساله بود که در کنار پدر از سال‌ها قبل در فضای مبارزه قرار گرفته بودم و از حدود سه سالگی، تجربه دیدار پدر را در زندان‌های ساواک پس از شکنجه‌های سخت ایشان داشتم بنابراین مانند اکثر مردم، از اینکه حکومت استبدادی و فضای خفقان در حال فروپاشی است در پوست خود نمی‌گنجیدم.

با ورود امام به تهران و پس از سخنرانی ایشان در بهشت‌زهرا، امام با هلیکوپتر قصد عیادت از مجروحان انقلاب را در بیمارستان داشتند که به‌ دلیل ازدحام جمعیت ممکن نشــد ســپس با خودرو به منزل یکی از دوستان برادر ایشان، مرحوم پسندیده رفتند و برای چندین ساعت کسی خبری از امام نداشت و اضطراب عجیبی پدر و سایر مبارزان را فراگرفته بود که سرانجام نگرانی‌ها رفع شــد و امام ابتدا به مدرسه رفاه رفتند سپس به خاطر فضای کوچک مدرسه رفاه، مدرسه علوی را برای اقامت خود انتخاب کردند،در آنجا حضور یافتند.با اینکه آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی از نزدیکترین و معتمدترین شخصیت‌های مبارز به امام محســوب می‌شد به دلیل وجود بحران‌ها چندگانه و خطر کودتا و کشتار مردم توسط ارتش، بخش عمده وقت ایشان صرف چالش‌های ضروری می‌شد و پس از دو روز از اقامت امام در مدرسه علوی، سرانجام زمان دیدار مرید با مراد و دلداده و دلدار فراهم آمد. جالب اینجا بود که آخرین دیدار ایشان با امام نیز در نجف و در جوار حرم حضرت علی(ع) در منزل امام صورت گرفته بود و امام خمینی هنگام خداحافظی از آقای هاشــمی خواسته بودند با توجه به خطر جدی دستگیری و اعدامی که در صورت بازگشت ایشان وجود داشت به ایران برنگردند اما پدر با اظهار اینکه حضور در زندان داخل کشــور را موثرتر از مبارزه در خارج می‌داند،خطر دستگیری،اعدام را پذیرفت و بلافاصله پس از بازگشت به‌کشور،شب در خانه توسط ماموران ساواک دستگیر شد و سخت‌ترین شــکنجه‌ها را تحمل کرد، کیفرخواست اعدام برای او صادر شد اما با وساطت برخی از متنفذین سرانجام در دادگاه تجدیدنظر به سه سال زندان محکوم شد.

حالا سه سال پس از آخرین دیدار و این همه رنج و فراق، فرصت دیدار فراهم آمده است که بهتر است آن را به روایت آیت‌الله هاشمیرفسنجانی بخوانیم: من با همه عشقی که به امام داشتم به خاطر گرفتاری‌های مبارزه به پاریس نرفتم؛ البته با پاریس ارتباط مرتب داشتم اما چون شب‌وروز گرفتار مسائل جاری انقلاب بودم، فرصت هیچ مســافرتی برایم فراهم نبود. گاهی هم حاج‌احمدآقا و برخی از دوستان تلفن می‌کردند که امام احوال می‌پرسند و مساله رفتنم را به پاریس، پرس‌وجو می‌کنند که می‌گفتم از ایشان اجازه بگیرید که به دلیل اهمیت مسائل داخلی فعلاً در تهران باشم؛ در حالی که به شدت مشتاق زیارت امام هســتم. اما سرانجام روز دیدار فرا رســید من به مدرسه علوی که محل اقامت امام تعیین شده بود، رفتم در اتاقی که ایشان می‌ایستادند و مردم را از پنجره م‌یدیدند و جواب احساسات آنها را می‌دادند. خدمتشان و رسیدم و ایشان را دیدم. وقتی وارد شدم امام با یک لحن که هم حالت گله در آن بود،هم محبت، فرمودند:کجایید؟ ما دو روز است که اینجا هستیم، گفتم کارها فوری‌تری داشتم و نشد خدمت برسم. ایشان هم که توقع داشتند ما به اینگونه مسائل بیشتر برسیم، عذرم را در تاخیر دیدار پذیرفتند و جویای حالم شـدند. این اولین بار بود که بعد از مدت‌ها امام را رودررو در ایران می.دیدم، دستشان را لمس کردم و بوسیدم؛ لحظه بسیار شیرینی بود و کلی لذت بردم.