فیلم کت چرمی شباهت بسیاری به فیلم مرد بازنده ساختهی محمدحسین مهدویان دارد
فیلم اولیهای جشنواره امســال بیش از آثار کارگردانان باسابقه مثل کیومرث پوراحمد یا هادی مقدمدوست به چشم آمدند. احتمالا نامزدهای ســیمرغ هم سـهم زیادی از این فیلمها دارند. درخشش جنگل پرتقل و اقبال به کت چرمی نشان از موفقیت فیلم اولیها نسبت به دیگر آثار جشنواره دارد. اینطور به نظر میرسد که در این رکود بازار سرمایه در ســینما و نبود سرمایهگذار بخش خصوصی،قدیمیترها دیگر انگیزهای برای سـاخت فیلم نخواهند داشت و بهزودی سینما به دست جوانانی میافتد که پرشورتر و باانگیزهتر هستند و در بهترین حالت پیشکسوتانی مانند رسول صدرعاملی، تهیهکنندگی آثار این جوانان را بر عهده میگیرند.
تحت تاثیر
کت چرمی یکی از فیلماولیهای جشنواره امسال بود که طبق آماری که از سوی روابط عمومی منتشر شده، بیشترین میزان فروش و تماشاگر را در جشنواره امسال داشته. اولین چیزی که در کت چرمی نظر تماشاگر را جلب میکند، شباهتهای میان این فیلم و مرد بازنده ســاخته محمدحسین مهدویان است. فیلمی که سال گذشته در جشــنواره به نمایش درآمد و نه نظر داوران را جلب کرد و نه فروش خوبی در اکران داشت. مرد بازنده و کت چرمی تهیهکننده و بازیگر مشــترک دارند و مهدویان هم در این فیلم مشاور کارگردان اســت. با همه اینها طبیعی است که وجود شباهت میان این دو اثر اجتنابناپذیر باشد. حالا هر چقدر هم که کارگردان بگوید، فیلمنامه قبل از آن فیلم نوشــته شــده و فقط ساختش به بعد از مرد بازنده موکول شد، کسی نمیتواند منکر شباهتهای میان این دو فیلم شود. کارگردان بهراحتی میتوانست از نزدیکی و مشابهتها این دو اثر ممانعت کند اما نحوه کارش نشان میدهد که به هر حال تحت تاثیر ساخته مهدویان فیلمش را کارگردانــی کرده است. دو فیلم، قصه تقریباً مشابهی دارد. کاراکترهای اصلیاش شبیه هم هسـتند. اما کت چرمی قصه روشنتر و سرراستتری از مرد بازنده دارد. کاراکتر اصلی مــرد بازنده به دنبال حل معمایی بود و میخواست پرده از راز قتل مردی بردارد اما در اینجا مأمور بهزیستی میداند با چه کسی روبهرو است و به دنبال پیدا کردن مسـتندات برای محکوم کردن اوست. بزرگترین مشکل فیلم تدوین آن است که باعث ریتم کند و کشدار آن شده و انگار کارگردان نمیداند در فیلم جنایی حوادث، بیمعطلی و بهسرعت باید کنار هم ردیف شوند. اتفاقاتی نظیر زیر کردن کت چرمی توسط مأمور بهزیستی یا برگشتن ناگهانی نبض دختری که خودکشــی میکند هم زیادی گلدرشت از کار درآمده. داستان شناختی از رفیعی به تماشاگر می دهد که تنها بودن آن وسط خیابان و زیر گرفتنش توســط مأمور بهزیستی برای تماشاگر قابل باور نیست. از سوی دیگر، تمام کردن کار تبهکار قهاری مانند رفیعی توسط سرگرد پلیسی که از میانه داستان وارد میشود هم برای تماشاگر پذیرفته نیسـت. حضور صابر ابر با این فیزیک و شمایل رفتاری انتخاب بدی برای یک نیروی امنیتی اسـت. با همه اینها کت چرمی در صورتی که تدوینش دســتکاری شده و ریتم فیلم درست شود، میتواند در اکران عمومی موفق باشد.
دلیلی برای ماندن
بعد از رفتن به کارگردانی رضا نجاتی، یکی دیگر از فیلم اولیهای جشنواره امسال است. نجاتی در عرصه فیلم کوتاه کارگردانان شناخته شــدهای است. بعد از رفتن داستان بازگشت آدمها به زندگی است. نویسنده، قصهاش کوتاهکم اما سرراست است،بدون پیچوخمها که این روزها مدشده، تعریف میکند. تکلیف کاراکترها مشخص است و با تصمیمها و رفتارهایشان بیدلیل و ناگهانی تماشاگر را حیرتزده نمیکنند. خبری از تعلیقهای باسمهای در داستان نیست. شخصیتها قابل باورند و بازیها قابل قبول. پانتهآ پناهیها در سه سکانس فیلم حضــور دارد اما بازیاش بهخصوص در ســکانس نهایی حضورش، چشمگیر است. فقط کاش صابر ابر کمی از فرم همیشگی بازی خود فاصله میگرفت و متفاوتتر میبود. بیشتر سکانسهای فیلم در شب و نور کم ســپیده صبح روی میدهد و همین باعث خستگی تماشاگر عام برای دنبالکردن میشود اما خوشبختانه قصه بعد از رفتن خردهداستانهای اضافه و زیادی ندارد و اتفاقات بهخوبی پشت سر هم ردیف میشوند. فیلم ابتدا قصه رفتن زنی را روایت میکند که شوهرش در پی پیدا کردن دلیل این رفتن است اما وقتــی خود تصمیم به رفتن دوباره میگیرد، دلیلی برای آن پیدا نمیکند و تمام فیلم در پی این است که دلایل ماندن و نرفتن را به آدمها گوشزد کند.
دیدگاه خود را بنویسید