نقبی به خاطرهها و درسهای نیم قرن سیاست ورزی
محمدرضا علی حسینی؛ قائم مقام دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران
پس از جنگ جهانی دوم با توجه به ویرانیهای فراوان جنگ، دولتهای غربی نهتنها زمام امور ســتادی را در اداره کشور به دست گرفتند بلکه به دلیل عدمتوانمندی قاطبه مردم در معیشــت خویش، تمام امور صف، اعم از بازار و تجارت را نیز تحت اختیار خود درآوردنــد. در اواخر دهه ۱۹۷۰ که کمکم زندگی های پساجنگ سامان گرفــت، آن دولتها در اندیشه آزادسازی بازار و اداره اقتصــادی امور و تقلیل عائله کشــورداری افتادند. در امور صف و آزادســازی بازار، بخش های خصوصی جایگزین دولتها شــد.
در این دوره، بورژوازی و خردهبورژوازی توسعه یافت و طبقات متوسط شهری مدعی حقوقی فراتر از خوردوخوراک شدند. لذا در آن دوره و در پایان دهه ۱۹۹۰ احســاس نیــاز به پارامترهای انسانی و اخلاقی و حقوق بشری در اداره کشورها، ملموستر شــد و در نتیجه تعیین مشی حکمرانی بهعنوان اصلیترین دغدغه حکمرانان غــرب به اندیشــهورزان و متفکران علوم انسانی واگذار شد و برآیند آن، ثبات درکشورداری و اصالت به منافع ملی شد که در نهایت از دل آن حکمرانی خوب، یعنی روشی که منافع ملتها و قدرتها، فقیر و غنی، سیاهوسفید، در یک همزیستی مســالمتآمیز تامین میشود، بیرون آمد. اما در سایر کشورها بهدلایل فراوان از جمله حکومتها خودکامه، فقر شــدید فرهنگی، بیســوادی و عقبافتادگی اقتصادی بهویژه استیلای استعمارگران غربی،حکمرانیها سلیقهای باقی ماند و حاصل آن از همان دهههای ۱۹۷۰ و بعد از آن، نبردهای ســهمگین میان دولتها و مردم، جنگهای چریکــی، مبــارزات آزادیبخش و اســتقلالطلبانه و امثال اینها از سراسر آفریقا و نیز آفریقایجنوبی، اندونزی، کوبا، فلسطین، عمان، الجزایر، پولیساریو، تبت، مغولستانشمالی، ترکستانشرقی، ویتنام، بنگلادش، مکزیک، کشــورهای عربی و... سر برآوردند.
ایران نیـز در این تلاطم جهانی، جایگاه خود را داشت. کودتای مرداد ۱۳۳۲ ،تحدید آزادیها فردی، اجتماعی و سیاســی، درگیریهای ۱۳۴۲ و بعد از آن، مبارزات سیاســی روشــنفکرانه و در نهایت پــس از اختناق بیشــتر، مبارزات مســلحانه جوانان انقلابی و پرشور مذهبی و مارکسیست در دههها ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ حکایت از سایه گســتره خفقان و تاریکی فضای بسته سیاسی و مدنی داشت. من نیز بهعنوان یکی از همان جوانها در کوران مبارزات مسلحانه به همراه توشهای از سلاح و مهمات و ابزار مبارزه در سال ۱۳۵۳ دستگیر و محکوم به حبس ابد و در بهمن ۱۳۵۷ بهوســیله مردم، آزاد شدم. اینک ۴۸ ســال از دستگیری و پنجاهواندی سال از سیاست ورزی من و امثال من میگذرد. پس از بالغبر نیم قرن سیاســتورزی، چه باعث میشــود تا ما جوانان قبل از انقلاب، سـر در گریبان ندامت گیریم. چه اینک در نگاهی هوشمندانه و منصفانه، بسیاری از آرمانهای مبارزان آن دوران را در ایران، اعم از آرمانهای اخلاقی یا اقتصادی، سیاسی و بین المللی بر باد رفته مینمایاند. گویی سرنوشت محتوم پارهای از ملتها با همــه منابع طبیعی و خدادادی همین عقبافتادگی و پسرفتگی است.از طرفیدیگر، انقلابیون یا مدعیان انقلابیگری دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸چ میلادی چون صدام حســین در عراق، معمر قذافــی در لیبی، هواری بومدین در الجزایــر و... خود به دیکتاتورهای ایدئولوژیک اعم از کمونیستی مبدل شــدند. در دهه اخیر حکومتهای مقتدر ولی مستبد کشورهای عربی که ایبسا خود قبلاً انقالبی بودند، تحت عنوان بهار عربی مورد هجمه به حق اما بیهدف ملت قرار گرفتند و مردم بعد از تحمل مشایق بسیار، پس از اندک مدتی به دلیل سـازماننایافتگی و فقدان اهداف معین مدنــی، باز به دریغ از دیروز برگشــتند. تجربه عراق و لیبی، افغانســتان، مصر، یمن، مراکش و دیگر نقاط مشابه با حکومتهای چندتکه و سرزمینی پارهپاره، گویای همین واقعیت دردناک است. اما در آن سوی این کره خاکی، میبینیم که پس از حمله طرفداران دونالد ترامپ، رئیسجمهور و فرمانده کل قوای آمریکا به کنگره، ارتش آمریکا در ســایه سلطه دموکراسی و حاکمیت قانون و نه کاریزمای فردی، برای جلوگیری از خرابکاری طرفداران فرمانده خود یعنی ترامپ سراسر خیابانها و نقاط حســاس مستقر میشود و غرب را ملاحظه میکنیم که مردم بهخصوص نخبگان از سراسر کشورهای انقلابی چون ما و سایر کشورهای خاورمیانه به امید زندگی بهتر و آزادی جامعتر، بدانجا سرازیر میشوند.
من بهعنوان یک مبارز مسلح دهه۵۰ این میاندیشم که نکند سرنخ حرکتهای سیاسی و تغییرات و تحولات اجتماعــی در جهان امروز به نوک انگشــتان صحنهگردانان کهنهکار پشت پرده جهان سیاست، بند است آنان در ورای حکمرانی حاکمان مستبد و عقبافتادگی خلقهای این سوی جهان، صحنه را میگردانند. اما باز آنچه در این میان امید را زنده نگاه میدارد، آگاهی و اشــراف مردم و جوانان پرانرژی به ورای بازیهای سیاسی است تا مراقب دستها پنهان گردانندگان اصلی باشــند. اگرچه در این کوران، کشور ما نیز بلاشک نیازمند به اصلاحات بنیادی و اساســی است اما جوانان امروز چون ما جوانان دهه۱۳۵۰ چشم و گوش بسته و مرید و مراد و فارغ از عمیقنگری بر جریانات سیاسی و اجتماعی، نباید آن کنند که مانند ما پس از چند دهه انگشت حیرت به دندان گزیند. تغییر و اصلاح عاقلانه و سنجیده اگرچه زمانبر است اما بهتر از تغییرات فوری،ناگهانی و احساسی است. حرکتهای هوشمندانه و هدفدار با اهداف حکمرانی خوب و فارغ از فردگرایــی و قدرتطلبی میتواند حکمرانی را به رأی ملت درآورده از تجربه حکومتهای توسعهیافته با مشی دموکراسی بهرهمند گرداند.
دیدگاه خود را بنویسید