براندازها چگونه جامعه را به سمت حرکتهای انقلابی سوق میدهند؟
محمدرضا جوادییگانه؛ جامعهشناس
در چهلوچهارمین ســالگرد پیروزی انقلاب بزرگ مردم ایران در سال ۱۳۵۷ دیده میشود در میان بخشهایی از مردم، کمتر یاد و نامی از انقلاب و آرمانهای آن است. اگر رضاشاه با تجدد آمرانه، ایران نوینی سـاخته بود، محمدرضا پهلوی هم با توسعه ملوکانه آن را عمق بخشیده ؛ اما بدون استقلال و آزادی و عدالت. همین بدونها باعث انقلاب شد، نه آن همه رشد شتابان. با استبداد نوسلطانی محمدرضا پهلوی و مشارکت ندادن هیچ فرد و حزبی در تصمیمگیری، انقلاب بهترین تصمیم ممکن مردم ایران شده بود. اسلامی بودن انقلاب هم پیشنهاد رهبر آن بهمردم ایران بود که مورد اقبال عمومی قرار گرفت. اسلامی بودن و امتزاج آن با آموزههای شیعی بود که توانسـت یک دهه مردم را در خیابان و در سنگر نگاه دارد و انقلاب را پیروز و از مرزهای ایران در جنگ عراق علیه ایران دفاع کند.هدف انقلاب توسعه بود، همان که امام در بهشتزهرا گفت: محمدرضای پهلوی، مملکت را خراب کرد، قبرستانهای ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. آرمانهای آن، استقلال از ابرقدرتها و آزادی سیاسی بود. امام خمینی راه تحقق آن را جمهوری اسلامی پیشنهاد داده بود. همان جمهوری مرسوم در همه جای دنیا اما متکی به اسلام.چنانچه امام گفته بود جمهوری به همان معنایی است که همه جا جمهوری است. لکن این جمهوری بر یک قانون اساسی متکی است که قانون اسلام است.
اما پس از انقلاب، خواست انقلابیون تمامی محقق نشد. تغییرات در انقلاب، درسـت یا نادرست، خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه، بخش جمهوری را فدای بخش اسلامی کرد و آزادی سیاســی را وانهاد و امروز در ادبیات رسمی کمتر نشانی از آزادی سیاسی است. مشخص است که در انقلابی با آن همه امید و انرژی، وقتی جای اصل و فرع عوض میشود؛ استبکارستیزی را جایگزین توسعه میکند، هدفی که از زمان شکست در جنگها ایران و روس، خواسته اصلی مردم بود. چنین خواستی میخواهد به جای همه مردم،تنها با بخشی از مردم کار کند. کموبیش آزادیها مشروع آن دسته دیگر را هم نادیده بگیرد. چنین است که بعد چهاردهه بهرغم موفقیتها، وضع موجود مطلوب همگان نباشد و اکنون کسی مسئولیت انقلاب و تصمیمات پس از آن را نمیپذیرد.
اما هدف اصلی مردم هنوز همان توســعه است: یک زندگی آباد، آزاد و مسـتقل. ولی مشــکل آنجاست که در وضعیت نامطلوب توسعهنیافتگی فعلی،بخشهایی از مردم به جای بازاندیشی و تأمل در اینکه کجای کار نادرست بود، همان را درست کنیم، انقلاب را فراموش کردهاند و شرمسار از انقلاب میخواهند که مجدداً چرخ را از نو بسازند. آنچه موجب شده تا استبداد (پهلوی) و ترور(مجاهدین) مدعی آزادی شوند، ترکیب فراموشی و شرم نزد مردم و عدم اصلاحات در نظام است و این ترکیب، ترکیب نگرانکنندهای است.
۱. دو شرم همزمان، یعنی شرم مردم مقابل نسل جوان بهخاطــر خطاهای پس انقلاب و دیگر پروژه شرمسار کردن مردم از انقلاب توسط شبکههای ماهوارهای و براندازان با رویاسازی از حکومت پهلوی و هیولاسازی از جمهوری اسلامی را شاهد هستیم.
۲. سه فراموشی همزمان جریان است، پروژه فراموشی ابعاد اسـتبدادی حکومت پهلوی و تمرکز بر بعد توسعه آن در جریان است. ازسویی تلاش مردم برای فراموش کردن نقش خود در انقلاب هم مساله دیگر است. سوم آنکه، تلاش برای آنکه فراموشی توسط دیگران هم انجام شود و کسی به یاد مردم نقشآفریـن در انقلاب نیاورد که همه مــردم در انقلاب بودند باعث شده تا گذشته اســتبدادی و تروریستی، تنها چشمانداز پیش پای ناراضیان نمایانده شود و متاسفانه وفاداران و دلسوزان هم در سکوت نظاره گرند. آن انسداد و این چشمانداز تیره باعث وضعیت سـکون شده است ولی اینگونه نمیماند و چنانچه افقگشاییهای تازه در راستای تجربه انقلاب رخ ندهد و پیشنهاد اصلاح و ترمیم ساختار برای تحقق ارزشها و اهداف انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن پذیرفته نشود، معترضین ممکن اســت به هر چیزی تن دهند: حملــه نظامی خارجی، استبداد ملوکانه، یا آنارشیسم و جنگخیابانی. اما هنوز اصلاح امکانپذیر است، یک اصلاح ساختاری میتواند امید به اصلاح را زنده و دومینوی بهبود را آغاز کند.
دیدگاه خود را بنویسید