تا زمانی که نوروز و زبان فارسی پایدار بماند حوزه تمدن ایرانی زنده خواهد ماند
مهرداد احمدیشیخانی؛ روزنامهنگار
بزرگی و کوچکی یک میراث را با تعداد افرادی که به آن میراث میرسند، میسنجند، برای همین تفاوت میکند که ۱۰ نفر صاحب ارثیهای باشــند یا هزار نفر یا یک میلیون نفر. حالا فرض کنید که صدها میلیون نفر صاحب این میراث باشند و نه تنها آنها که دیگرانی هم که پیش و پس از آنان به دنیا میآیند و نسل اندر نسل از این ارثیه سهم ببرند،آن وقت است که میتوان به بزرگی و عظمت این میراث پی برد. تمدن ایرانی میراثهای بزرگ و گرانقدر بسیاری از خود بهجای گذاشته ولی از همه آنها بزرگتر که میراثدارانش، ملیونها میلیون نفر در طول اعصار مختلفاند، دو میراث زبان فارسی و نوروز است. در مورد عظمت و بزرگی میراث زبان فارسی بسیار نوشتهام و البته بسیار هم افسوس خوردهام که از میراثداران آن هر روز چه بسیار کم میشوند. اتفاقی که هم دشمنان تمدن فارسی در آن دخیلاند و هم ما خود تبر بهدست گرفته و بر تنــه این درخت دیرسال ضربه میزنیم. شاید به جرات و بیهیچ تردیدی بتوان گفت که بزرگترین دشمنان زبان فارسی، غیر از آنهایی که از گذشته تا همین امروز در کشور خودمان، به بهانههای گوناگون، ســعی در نابودی این زبان و در نتیجه گسست تمدن و پیوند ملی ایرانیان داشــتهاند. ابتدا انگلســتان بود که تلاش بــرای زدودن این زبان را با قدرت تمام در شــبهقاره هند پی گرفت و هنوز هم به انحاء مختلف، این تلاش را ادامه میدهد.
برای نمونه استاد شفیعیکدکنی، چند سال پیش به این اشاره کرده بود که زدودن زبان فارسی و رواج زبان اردو و پشتو، تلاشی است که اســتعمار انگلیس برای تضعیف زبان فارســی انجام داده چراکه مردمی که به پنج نابغه یگانه مانند مولوی، سعدی، فردوسی، حافظ و نظامی تکیه دارند را نمیتوان شکسـت داد و از بین برد ولی در زبان اردو و پشتو به کدام نابغه میتوان تکیه کرد که همسنگ این پنج نفر باشند؟ چه حسرتی بالاتر از اینکه وقتی کشور پاکستان بهوجود آمد، سرود ملیاش را به فارسی گفتند ولی امروز گویندگان فارسی در پاکستان هر روز کم و کمتر میشــوند. برای اینکه اهمیت ســرود ملی فارســی برای کشوری که زبانش چیز دیگری است را متوجه شــویم، کافی است توجه کنیم که مثال کشور اسپانیا که زبانش اسپانیایی است، سرود ملیاش به زبان فرانسه باشد یا سرود ملی انگلستان به زبان آلمانی باشد. پیشــنهاد میکنم حتما سرود ملی پاکستان را در گوگل ســرچ کنید و هم متن آن را ببینید و هم ســرود را بشنوید، آن وقت خواهید دید که چه اتفاقی برای زبان فارسی در این سالها افتادهاست. اتفاقی که با استعمار انگلیس شروع شد و با تلاشهای روسیه و پس از آن اتحاد جماهیر شوروی و دوباره روسیه برای زدودن زبان فارسی در جمهوریهای آسیای میانه پی گرفته شد. و این دقیقا یعنی دو کشوری که زخم خنجر آنها بر پیکر تمدن فارسی همچنان خونچکان است. اما دومین میراث گرانبهای تمدن ایرانی، یعنی نوروز هم حکایت خود را دارد. چه بسیار کوشیده شد که این آئین ایرانی نابود شــود و برای نمونه کم نبودند کســانی که در همین چهار دهه در داخل کشــور و چه در این ۳۰۰ سال در حوزه تمدنی ایران، تلاش کردند که آئینها و اعیاد دیگری را جانشــین نوروز کنند، آئینی که در کنار زبان فارسی تا وقتی که پایدار بماند،حوزه تمدن ایرانی زنده خواهد ماند. نمیتوان تردید کرد کسـی این را نداند و نمیتوان شک کرد که تلاش برای از میان بردن نوروز، تلاش برای از میان بردن گستره تمدن ایرانی است، تمدنی که هر بار با روئیدن سبزه عید، دوباره سبز میشود.هر بار با پوشیدن رخت نو، دوباره نو میشود. هر بار با گســتردن ســفره نوروز دوباره بســاط بهار گســترده میشود. تردید نمیتوان کرد هر آن کس که آگاهانه یا ناآگاهانه هر جشن دیگــری را بهجای نوروز مینشاند، خواســته یا ناخواسته، تلاش دارد تا این تمدن را از هم بپاشــد، فرق هم نمیکند که کریسمس را، متاثر از تبلیغ رسانهها و تبلیغات غالب و با تصور جهانی بودن جشــن بگیرد، یا هر عید دیگـری را برای حفظ هر چیز دیگر. هر کدام که باشــد، تلاشی است برای ناتوان کردن تمدن ایرانی و تمدن ایرانی را تا وقتی قدرتمند است، نمیتوان از پای درآورد. فرق هم نمیکند که چه کسی و به چه نیتی و با چه انگیزهای بر این درخت تناور تبر میزند، آن کس که چه در بین خودمــان و چه بیرون ایران، زبان فارســی را تضعیف کرد به یک اندازه برای نابودی تمدن ایرانی تلاش کرده و همین هم برای نوروز صادق اســت. اگر حفظ تمدن ایرانی و در نتیجه حفظ ایران برای همه ما مهم اسـت، میراثهای ایرانی را پاس بداریم و از همه مهمتر، زبان فارسی و نوروز را حمایت و صیانت کنیم.
دیدگاه خود را بنویسید