احمد سمیعی گیلانی از زندان تا فرهنگستان

استاد احمد سمیعی گیلانی پیشکسوت حوزه فرهنگ و ادبیات چهارشنبه دوم فروردین ۱۴۰۲ بر اثر کهولت سن و در ۱۰۳ سالگی در منزل خود در تهران درگذشت. چند روز پیش از درگذشت استاد سمیعی و در ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ نیکولا رش سفیر فرانسه در ایران به خانه او رفت و به سبب نقش سمیعی در معرفی آثار ارزشمند فرانسه به زبان فارسی بالاترین درجه نشان نخل آکادمیک وزارت آموزش ملی فرانسه تحت عنوان «کوماندور» را به او اهدا کرد.

متولد سال کودتا

سرنوشت احمد سمیعی گیلانی که سال‌ها خود را دور از سیاست نگاه داشت از آغاز با سیاست گره خورده بود. چند روز مانده به کودتای سوم اسفند ۱۳۹۹ (۱۱ بهمن ۱۲۹۹) در سنگلج متولد شد. پدرش مجتهد و تحصیل کرده نجف بود و مادرش فرزند ملامحمد خمامی، روحانی شناخته شده رشت. خانواده‌اش بعد از اشغال شمال کشور توسط قوای روس از رشت کوچ کرده بودند و ساکن تهران شدند. بعد از تولد احمد، خانواده دوباره به رشت بازگشت و احمد سمیعی دوره ابتدایی و دبیرستان را در رشت گذراند. در دبیرستان این بخت را یافت که یکی دو سالی محضر خانلری را در مقام دبیر ادبیات درک کند و در این باره گفته است: «خانلری به طور موقت به رشت آمد و به ما دیکته درس داد و غیر از این با ما رابطه ای نداشت. شعر «ماه در مرداب» را در انزلی سروده بود و در گل‌های رنگارنگ می‌نوشت و ما می خواندیم اما با خودش ارتباطی نداشتیم. معمولاً خانلری با شاگردانش نزديك نمی‌یشد اما من به برخی از آثارش علاقه داشتم.

مشق سیاست و درس زندگی

احمد وقتی برای تحصیل در دانشگاه به تهران آمد هم زمان با گشایش پس از شهریور ۱۳۲۰ پایش به تجمعات احزاب گوناگون از حزب ایران گرفته تا حزب پان ایرانیست و اراده ملی باز شد اما در این میان حزب توده بود که او را فریفته آراء و آرمان‌های خود کرد. از سال ۱۳۲۳ تا ۱۳۳۳ در قالب سازمان جوانان حزب توده فعالیت کرد. نماینده کانون جوانان دموکرات در فدراسیون جهانی جوانان دموکرات شد و در همین راستا با نمایندگان احزاب برادر در رم بوداپست، اسلو، برلن و بخارست دیدار کرد و یک سال ونیم را در این سفرهای خارجی گذراند. سمیعی با اینکه پس از ۱۰ سال فعالیت حزبی از سیاست کناره گرفت این دوره یک سال و نیمه را پربارترین دوران زندگی خود میدانست و می گفت: «از تجربه های مثبت و منفی که در این دوره داشتم بسیار آموختم. برای من درس زندگیی بود. حوادث تازه بسیاری از سر گذراندم و مهارتهای تازه ای پیدا کردم، همه آنها از من شخصیت تازه ای ساخت فعالیت سیاسی باعث شد که مهارت نوشتن سخنرانی و کارهای مطبوعاتی را کسب کنم، به طور کلی مهارت زندگی کردن را به‌دست آوردم. ورود به فعالیت سیاسی مرا با دنیای دیگری آشنا کرد، پیش از آن، آرام و خجالتی بودم، چنانکه وقتی امتحان «تاریخ ادبیات» در پایان دوره لیسانس را دادم به رشت رفتم و منتظر نماندم تا نتیجه امتحانات را بگیرم. عبدالعلی طاعتی که «صحاح الفرس» را در دوره دکتری تصحیح کرد برای تسلیت فوت پدرم به دیدنم آمد. از او نتیجه امتحان را پرسیدم او گفت: از استاد فروزانفر سوال کردیم، نتیجه امتحان «تاریخ ادبیات» چه شد؟ او گفت: آن جوانك سكيت صموت (بسیار خاموش) بهترین نمره را گرفته است یعنی من آن‌موقع اصلا اهل سوال کردن و سخن گفتن نبودم و ساکت و گوشه گیر بودم.»

ترجمه در زندان

احمد سمیعی سال ۳۳ دست از فعالیت سیاسی‌ برداشت اما سیاست دست از او برنداشت و دوبار در سال ۳۴ و ۴۲ به زندان افتاد و مجموعاً سه سال را در زندان گذراند. دوره دوم زندانش به لحاظ فرهنگی به قول خودش برایش پربار بود و در آنجا «برادرزاده رامو» و «سالامبو» را ترجمه کرد و درباره این دوره گفته: مدتی که در زندان بودم به کار ترجمه مشغول شدم. این زندان مانند زندان‌های سابق نبود و همه چیز در دسترس ما بود. به علاوه فضای آن به صورتی بود که می توانستیم بیشترین استفاده را از آن فضا ببریم زیرا افراد نخبه و فرهیخته جامعه بودند که هرکدام هنر و مهارتی داشتند و در این فضا آن را به دیگران یاد می دادند یا مثل من مشغول ترجمه یا نوشتن بودند. به نوعی در زندان دانشگاهی را به وجود آورده بودند. کسانی از اقوام در زندان بودند که از آنان می شد، بهره زبانی گرفت. در چنین فضایی به کار ترجمه دست بردم. در واقع، آن دوران برایم همچون اعتکاف در دیر بود. فراغتی که باعث شد به جد به کار ترجمه روی آورم. مسئولیتی نداشتم مخارج خانواده‌ام از حقوق راه‌آهن و حق‌الترجمه تأمین می‌شد و من هم می‌توانستم به ترجمه بپردازم...کسانی بودند که با اوپن یونیورسیتی (دانشگاه آزاد لندن) مکاتبه‌ای درس خواندند و مدرك گرفتند. من نیز با اوپن یونیورسیتی در ارتباط بودم و رشته زبان انگلیسی را خواندم به یاد دارم به فاصله کوتاهی پیش از زندانی شدن من، علی محمد افغانی در همین زندان قصر بود یا افراد بسیار دیگری که به کار ترجمه مشغول بودند. تصور می کنم همان موقع محمد جعفر محجوب هم در بند ما بود و در بند دیگری آیت‌الله طالقانی و برخی سیاسیون و گروه‌های دیگر حضور داشتند. به هر حال، دو سال و نیمی که در زندان قصر بودم از ترجمه های من، «دلدار و دلباخته» را بنگاه نشر و ترجمه چاپ و منتشر کرد و سایر ترجمه ها را انتشارات فرانکلین.»

کارنامه سمیعی

سمیعی در نیمه‌دوم دهه۴۰ و ۵۰ یک سر به کار ترجمه و ویرایش مشغول بود و کار در موسسه هایی چون فرانکلین را تجربه کرد. بعد از انقلاب بیشتر تلاش او به ویرایش و نوشتن از ویرایش معطوف شد و کتاب ارزشمند «نگارش و ویرایش حاصل این دوره است. احمد سمیعی گیلانی از سال ۱۳۷۰ به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد و پس از آن از ابتدای انتشار دوره جدید مجله «نامه فرهنگستان» در سال ۱۳۷۴ تا خرداد ۱۳۹۸ سردبیری این مجله بود. او همچنین مدیریت گروه «ادبیات اوه معاصر» فرهنگستان زبان و ادب فارسی را نیز برعهده داشت. در کارنامه حرفه ای استاد سمیعی گیلانی ترجمه آثار ادبی بسیاری از بزرگان داستان جهان وجود دارد که از جلمه آنها می توان به ترجمه خیال پروری های تفرجگر انزواجو از ژان ژاک روسو، چیزها از ژرژ پرک، ادبیات ساسانی، داتا گنج بخش(زندگی نامه و تعاليم شيخ ابوالحسن على بن عثمان هجویری) از شیخ عبدالرشید، چومسکی از جان لاینز، هزیمت یا شکست رسوای آمریکا از ویلیام لوئیس و مايكل له دین، ساخته‌ای نحوی از نوام چامسکی دیدرو از پیتر فرانس، سالامبو گوستاو فلوبر و تتبعات مونتنی اشاره داشت. مجموعه کتابهایی که استاد سمیعی ترجمه، تألیف و ویراستاری کرده به اندازه یک کتابخانه است. بیشک نام او بر تارک سپیده فرهنگ پربار این سرزمین خواهد درخشید و اطلاق عنوان پدر ویراستاری نوین ایران و قافله سالار کاروان ویرایش، زیبنده و شایسته نام سترگش است.