فعالیت در حوزه عمومی با سخت گیری‌های بسیاری روبه رو شده است

علی ربیعی؛ جامعه‌شناس و سخنگوی دولت پیشین

در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان و تعطیلات عید سعید فطر سعی کردم برای درک بیشتر صداهای خاموش وقت بگذارم. به همین منظور از یک سمن ساده و کوچک مردم‌نهاد بازدید کردم. خانواده‌ای خیر با تهیه خانه‌ای چند اتاقه در مجله‌ای پر آسیب که کودکانش، کودکی نمی‌کنند و بخشی از مهاجرین افغان نیز در آن ساکن هستند و به لحاظ بافت قدیمی و پیچ‌در‌پیچ آن چند دهه است که به کانون توزیع مواد مخدر در سطح خرد تبدیل شده است، مدرسه و پناهی برای کودکان در معرض آسیب فراهم کرده‌اند. سه نکته در این باب برایم تامل‌برانگیز بود؛

۱_به‌رغم توجه و تمرکز تعداد زیادی از سمن‌ها در این منطقه حکایت همچنان باقی است... تجارب نشان می‌دهد حل مسائل چنین مناطقی، با تغییرات بافت منطقه با ابزارهای شهرسازی امکان پذیر است. در چند سال پیش طرحی بین شهرداری و وزارت مسکن دنبال می‌شد که خرید خانه‌های کوچک و دادن امکان ساخت مشارکتی را دنبال می‌کرد. متاسفانه این طرح هم مانند بسیاری از طرح‌های دیگر با تغییرات و تحولات ناکام ماند.

۲_در این مرکز، دختر خانمی جوان و افغان معلم یکی از کلاس‌ها بود. شیوه تدریس و محاوره او به خوبی نمایانگر زنی فرهیخته بود. آن‌گونه که حکایت می‌کرد، دانشجوی دندانپزشکی در کابل بوده که پس از حاکمیت طالبان به ایران مهاجرت کرده و در اینجا تنها یک کار پاره‌وقت موقت در یک سمن به دست آورده است. متاسفانه مساله مهاجرین افغان با چالش‌های فراوان و برچسب متفاوت و نامهربانی همراه شده و این هم ناشی از عدم تحلیل و سیاست درست از این نوع مهاجرت است. مهاجرینی که بخشی از ایران بزرگ محسوب می‌شده‌اند. در یکی از آخرین چالش‌ها، موضوع شناسنامه به کودکان مادر ایرانی که عمدتاً این مهاجرین را در برمی‌گرفت توسط مجلس با تحلیل غلط امنیتی عقیم ماند.

۳_و اما مهم‌ترین تامل در مکالمه با موسسین خیریه متوجه شدم که یکی از نهادها که فکر می.کنم تنها با نگاه و تحلیل امنیتی به سمن‌ها به سراغ این سخن رفته، خواستار توقف فعالیت این سمن شده است. ما در بخش اقتصاد شاهد کوچک شدن روزبهروز بخش خصوصی و بزرگ شدن بخش دولتی در چهار دهه گذشته بوده‌ایم. حتی اجرای اصل ۴۴ هیچ کمکی به تغییر و جابه‌جایی بخش‌های اقتصادی نکرد بلکه به مرور پدیده جدیدی تحت عنوان «اقتصاد نهادهای عمومی به ظاهر غیر دولتی» به وجود آمده است و هر روز فربه‌تر و غیر شفاف‌تر به پیش می‌رود. به نظرم تنگ شدن اقتصاد خصوصی و مردمی یکی از علل عدم رشد اقتصادی و غیر واقعی شدن سیاست‌های اقتصادی شده است. مساله این است که شواهد نشان می‌دهد این امر از حوزه اقتصاد به حوزه اجتماعی در حال تسری است. هر روز فعالیت در حوزه عمومی با سخت گیری‌های تعیین صلاحیت و... و کنترل‌ها امکان گسترش نمی‌یابد و همانند اقتصاد در بخش‌های نهادی، سمن‌های و خیریه‌ها نیز در حال دچار شدن به سرنوشت حوزه اقتصاد هستند. اتفاقاً یکی از راه‌های گذار همدلانه از جامعه ملتهب، بزرگ شدن حوزه عمومی است...

۴_دریکی از کلاس‌ها نقاشی‌های تعدادی از بچه ها را دیدم. در میان نقاشی‌های کودکانی در خانواده‌هایی که نان، مساله اصلی است، از کثرت نقاشی‌ها با تصویری از قلب و خانه، شگفت زده شدم. من روانشناس نیستم و معنایابی این نماد در تخصص من نیست اما شاید تکرار آن در اکثر نقاشی‌ها، نشان از نیازها و آرزوهای بخشی از کودکان سرزمین‌مان باشد.