عدنان غریفی نویسنده و شاعر جنوبی درگذشت
عدنان غُریفی، نویسنده، شاعر و مترجم، پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت در ۷۹ سالگی در آمستردام هلند درگذشت و پیکرش دیروز در هلند به خاک سپرده شد.
سیدعدنان غُریفی ۱۲ خرداد ۱۳۲۳ در خرمشهر به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش گذراند سپس وارد دانشکده نفت آبادان شد. چون همه دروس به زبان انگلیسی بود خواهناخواه با زبان و ادبیات انگلیسی خو گرفت. اولین داستانش سال ۱۳۳۹ در مجلهٔ «جوانان» (زیر نظر احمد شاملو) و بعد از آن داستانها، ترجمهها و شعرهایش طی دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ در نشریات متعددی از جمله خوشه چاپ شدند. «شنل پوش در مه» نخستین مجموعه داستان غریفی بود که سال ۱۳۵۵ منتشر شد و در زمان خود با استقبال شایانی روبهرو شد. او در این مجموعه از فضای کابوس و شک و تردید و یأس و اضطراب گفت. غریفی دربارۀ این کتاب و چگونگی شکلگیری آن گفته است: «من که در یک خانواده مهربان بار آمده بودم، یک سال دانشکده را رها کردم رفتم تهران. طی یک سالی که دانشکده را رها کردم، دچار کابوس شدم. وارد محیطی شدم که در آن محیط کسی نبود به من مهربانی کند. در واقع، من فکر میکنم ذهن کابوسوار، محصول این شرایط است. میدیدم در تهران مردم چقدر در مورد مسائل مادی با هم صریحاند و در ضمن چقدر تنها بودم. کسی را نداشتم و این احساس تنهایی یکباره ذهن من را برد توی یک وضعیت کابوسی. جایی که میخوابیدم مال من نبود؛ خانه دوستم میخوابیدم، از این کار خوشم نمیآمد، اما جایی نبود که من بروم. معهذا دلم نمیخواست بروم توی شبانهروزی دانشکده بمانم. بدم میآمد. من توی این جو نبودم، من توی جو مبارزات اجتماعی بودم، میخواستم برای زحمتکشان، دنیای بهتری بسازم، در نتیجه رنج میبردم، میدیدم فلان دانشجو جوان است و به مسائل اجتماعی کشیده نمیشود. از طرفی به دانشکده هم نمیتوانستم برگردم، خانه هم اگر میرفتم، مادرم و دیگران ملامتم میکردند. ناچار پناه بردم به دوستانی که در تهران داشتم. فرار کردم رفتم تهران. من بیپول بودم، مجبور بودم برای درآوردن پول یک راهنمایی پیدا کنم ولی خب این تغییر جو، مرا آزرد و در نتیجه جو کابوسی در ذهن من بهوجود آمد. این جو کابوسی منتهی شد به رجعت، رجعت به گذشته، رجعت به کودکی، به جوهای مهربانانه مادر، جو مهربانانه خانواده، مثلاً دایی، خاله، عمو و ... عربی حرف میزدند، همه شعر میگفتند، همهاش با هم به صورت شعر صحبت میکردند. تعارض واقعیت با ذهن، مرا به این جوهای زیبا راند و این قصههای «شنل پوش در مه» از درون این جوهای از دست رفته به وجود آمدند.»
غریفی «نظارت دقیق قطارها» بوهمیل هرابال را نیز در همان سال ۱۳۵۵ ترجمه کرد و بعد از انقلاب تا پیش از مهاجرتش مجموعه شعر «این سوی عطر قبیله»، «شعرهای تبعید -عبدالوهاب البیاتی»، «مردان در آفتاب - غسان كنفانی» و «ام سعد - غسان كنفانی» را چاپ و منتشر کرد. غریفی در دههٔ ۸۰ پس از غیبت چندین ساله، مجموعه داستان «مادر نخل»، «چهار آپارتمان در تهرانپارس» و «مرغ عشق» در ایران منتشر شدند. «یکی از کمدیها»، «به موشک بستن فرشتگان»، «برنامه حرکت: امروز، اینجا و برای خرمشهر امضا جمع میکنم» عنوان مجموعههای شعر عدنان غریفی است که در هلند چاپ و منتشر شدهاند. از او رمان «سکهها» سال ۱۳۹۰ و مجموعه شعر «نخل مشتعل» سال ۱۳۹۳ توسط نشر افراز در ایران منتشر شد.
غریفی که در سالهای اخیر میان ایران و هلند روزگار میگذارند، اولین داستانهایش را به سبک سوررئالیستی درباره سقوط خانواده ریشهدار خوزستانی و غم غربت از بین رفتن مظاهر سنتی و طبیعی در هجوم صنعت پدید آورد اما به تدریج از شگردهای رئالیستی سادهتری بهره برد. غریفی در داستانهای آخرش که در هلند منتشر کرده بر جنبههای خودزندگینامهای آثارش افزوده و به سمت نوعی واقعگرایی استنادی تمایل یافته است.
عدنان عُریفی از نویسندگان نوگرای دهههای ۴۰ و ۵۰ است و به همراه نویسندگان دیگری از جمله ناصر تقوایی، احمد محمود، احمد آقایی، منصور خاکسار، پرویز مسجدی، حسین رحمت، علی گلزاده، مسعود میناوی، ناصر مؤذن، محمد ایوبی، پرویز زاهدی، نسیم خاکسار و بهرام حیدری مکتب داستاننویسی جنوب را شکل داد. غُریفی اوایل دهه ۴۰ با همکاری عدهای دفترهای ادبی هنر و ادبیات جنوب را منتشر کرد که پس از انتشار نهمین شماره، سال ۱۳۴۶ همگی دستگیر شدند. پس از آزادی، ابتدا در آبادان به عنوان معلم انگلیس و مربی تنظیم متن برای رادیو و تلویزیون مشغول به کار شد. چندی بعد به تهران منتقل شد و در همین اداره مشغول به کار شد. سپس به رادیو رفت و سردبیر برنامه فرهنگی برنامه دوم بود و ترجمه و اجرای برنامه روزانه «برای شما خواندهایم» را به عهده داشت و همزمان با مجله «خوشه» به سردبیری احمد شاملو همکاری میکرد. عدنان غُریفی سال ۱۳۶۳ ابتدا به ایتالیا و بعد از سه سال به هلند مهاجرت کرد و بیشتر به نوشتن و ترجمه پرداخت و مجلهای ادبی به نام «فاخته» را منتشر کرد. مضمون برخی از داستانهایش، سقوط خانوادههای ریشهدار جنوب کشور و حسرت از دست رفتن مظاهر سنت و طبیعی است.
غریفی علاوهبر فارسی به زبانهای عربی، انگلیسی، هلندی و ایتالیایی تسلط داشت. او از نخستین آغازگران ادبیات مدرن جنوب همچنین از نخستین مترجمان «ایتالو کالوینو» و «سالینجر» است. برای نخستین بار «بوهمیل هرابال»، (نویسنده چک) را در دههٔ ۱۳۵۰ در مجله «تماشا» معرفی کرد.
دیدگاه خود را بنویسید