سریال رهایم کن آدرس غلط به تماشاگر میدهد
این روزها سریالهای شبکه نمایش خانگی بیش از تلویزیون دیده میشوند. تعداد و کیفیت این سریالها به حدی رسیده که بخشی از تماشاگران سریالهای ترکیهای را هم به خود جذب کرده و مخاطب عام که تا چندی پیش سریالهای شبکههایی مانند جم را برای گذران وقت بر میگزید حالا به تماشای این سریالها مینشیند و برای آنها وقت میگذارد. چراکه هر چه باشد این مجموعهها با بازیگران و عوامل ایرانی، فضایی نزدیکتر به زندگی و حال و هوای ایرانی دارد و تماشاگر ایرانی به آنها نزدیکی بیشتری احساس میکند. در این میان برخی بیش از بقیه مخاطب جذب کرده و بعضی کمتر تماشاگر دارند. هرچه که هست فعلا پلتفرمها به راحتی گوی رقابت را از تلویزیون ربودند. به همین خاطر هم هست که مدیران تلویزیون، سایه رقیب را جدیتر از همیشه احساس میکنند و در پی تولید محصول مشترک با آنها و یا ساخت سریالهایی در این شبکهها هستند که قابلیت پخش از تلویزیون را هم داشته باشد. این اواخر سریال «پوست شیر» توانست مخاطب میلیونی را برای فیلم نت جذب کند. حالا هم سریالهای «آکتور» «رهایم کن»، «نیوکمپ»، «سیاهچاله» و ... از پلتفرمهای مختلف در حال پخشاند که مخاطبان خود را دارند. هر چند هیچ یک از این مجموعه نتوانستند مخاطب «پوست شیر» را داشته باشند اما در این میان به نظر میرسد، «آکتور» و «رهایم کن» بیش از بقیه مورد استقبال قرار گرفتند.
«رهایم کن» به کارگردانی شهرام شاهحسینی، مجموعهای است که این روزها هم حاشیههای زیادی بر سر بیلبوردهای تبلیغاتی و جمعآوری آنها صورت گرفته و هم اینکه ممیزیهای زیادی به آن وارد شده است. ساترا هم هفته پیش طبق معمول اعلام کرد که مجوز این سریال را صادر نکرد و این مجموعه با مجوز وزارت ارشاد در حال پخش است. اما فارغ از همه اینها «رهایم کن» سریالی است که از همان الگوی آشنا و البته جذاب مثلث عشقی بهره میبرد که تم اصلی بسیاری از فیلمها و سریالهای موفق در همه جای دنیاست. داستان رقابت دو مرد بر سر به دست آوردن یک معشوق که نمونه آن را در بسیاری از سریالهای ترکیهای هم دیدهایم. الگوی قصهپردازی آشنا و مخاطبپسند که دستمایه کار بسیاری از نویسندگان خبره و تازه کار قرار میگیرد و میتوان با استفاده از آن موقعیتهای جذاب و تماشاگرپسندی خلق کرد. کاری که بیش از ۹۰ درصد سازندگان سریالهای ترکیهای و کرهای که دنیا را تصاحب کردند هم انجام میدهند اما نکته اینجاست که آنها کار خود را به خوبی بلدند و آنقدر فضا را باورپذیر میسازند که تماشاگر با آن احساس نزدیکی کرده و البته کشش داستانیشان هم آنقدر هست که مخاطب را خسته نکند.
اما «رهایم کن» معلوم نیست متعلق به کدام زمان و مکان در ایران است. طراحی صحنه و لباس این سریال با فیلتر زردرنگی که در تصویربرداری از آن استفاده شده، فضایی شبیه فیلم «مالنا» و دیگر آثار جوزپه تورناتوره فیلمساز ایتالیایی میسازد که هیچ شباهت و قرابتی با فضای روستاهای دهه ۵۰ و حتی نور آفتاب ایران ندارد. لباس و پوشش زنان روستا و حتی خدمه خانه حاتم هم هیچ شباهتی با زندگی روستایی ایران در آن دهه و حتی الان ندارد. حاتم معدنداری است که لباسی شبیه کابوهای آمریکایی به تن دارد که البته آنقدر تمیز و نظیف است که نشانی از شغل او در این لباسها نیست. کارگردان تنها به تیره کردن پوست بازیگران بسنده کرده که البته آن هم به نظر نمیرسد، تمهیدی در جهت واقعی کردن فضا باشد. انگار کارگردان و طراحان تنها به فکر این بودند که سریالی شبیه آنچه در ایتالیا و آمریکای لاتین ساخته میشود با همان نور و صحنه و لباس بسازند بدون اینکه در نظر بگیرند این قصه در دهه ۵۰ در روستایی دور افتاده در ایران رخ میدهد. حتی قهوهخانه روستا هم چیزی کم از کافههای شهری آن دهه ندارد. مطبخ و خانه هم که دست کمی از آن قهوهخانه ندارد. لباس شخصیتهای اصلی که کاملا ساز ناآشنا میزند. معلوم نیست کارگردان چه طرحی در سر داشته که به این ترکیب رسیده است. شاهحسینی در سریال قبلی خود یعنی «میخواهم زنده بمانم» قصهای شهری را در دهه ۶۰ روایت میکرد که به خوبی از عهده ساخت آن برآمد و مخاطب را راضی کرد اما «رهایم کن» با این طراحی تبدیل به داستانی فیک و قلابی از روستایی شده که نمیتوان آن را پذیرفت. به همه اینها ریتم کند و کشدار قصه و عدم پیشروی به موقع داستان را هم اضافه کنید که با وجود تمامی موقعیتها و جذابیت برخی از کاراکترها، این سریال را تبدیل به مجموعهای هدر رفته میکند که میتوانست با همین قصه و طراحی قابل باور و واقعیتر به سریالی قابل تامل و موفق بدل شود و تکرار موفقیت پیشین شاهحسینی در سریالسازی در شبکه خانگی باشد.
دیدگاه خود را بنویسید